از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

زندگی...

شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ب.ظ

زندگی همچون یک خانه شلوغ و پراثاث و درهم و برهم است و تو درآن غرق ...

این تابلو را به دیوار اتاق مى زنى...

آن قالیچه را جلو پلکان مى اندازى...

راهرو را جارو مى کنى...

مبلها به هم ریخته است...

مهمان ها دارند مى رسند و هنوز لباس عوض نکرده اى...

در آشپزخانه واویلاست و هنوز هم کارهات مانده است...

یکی از مهمان ها که الان مى آید نکته بین و بهانه گیر و حسود و چهارچشمى همه چیز را مى پاید...

از این اتاق به آن اتاق سر مى کشى...

از حیاط به توى هال مى پرى...

از پله ها به طبقه بالا میروى...

بر میگردى پرده و قالى و سماور و گل و میوه و چاى و شربت و شیرینى و حسن وحسین و مهین و شهین ...

غرقه درهمین کشمکش ها و گرفتاری ها و مشغولیات و خیالات مى روى و مى آ یى و مى دوى و مى پرى که ناگهان سر پیچ پلکان جلوت یک آینه است ...

از آن رد مشو...!

لحظه اى همه چیز را رها کن...

خودت را خلاص کن...

بایست...

و با خودت روبرو شو...

نگاهش کن خوب نگاهش کن...

او را مى شناسى ؟

دقیقا ور اندازش کن..

کوشش کن درست بشناسی اش...

درست بجایش آورى...

فکر کن ببین این همان است که مى خواستى باشى ؟

اگر نه پس چه کسى و چه کارى فوری تر و مهم تر از اینکه همه این مشغله هاى سرسام آور و پوچ و روزمره و تکرارى و زودگذر و تقلیدى و بی دوام و بى قیمت را از دست و دوشت بریزى و به او بپردازى...

او را درست کنى...

فرصت کم است...

مگر عمر آدمى چند هزار سال است ؟!

چه زود هم مى گذرد مثل صفحات کتابى که باد ورق مى زند...

آنهم کتاب کوچکى که پنجاه، شصت صفحه بیشتر ندارد...

پ.ن:

- دکتر علی شریعتی

- مَن عَرَفَ نَفسَک فَقَد عَرَفَ رَبَّک...

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ب.ظ
  • دلـــبــر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی