از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

به درخت نگاه کن...

قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند

ریشه هایش تاریکی را لمس کرده...

گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد...

زندگیست دیگر!

همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست،

همه سازهایش کوک نیست!

باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،

حتی با ناکوک ترین ناکوکش...

اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!

حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...

به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،

به این سالها که به سرعت برق می گذرند....

*به حلقه های ضریحت دلم گره خورده...

  گره گشای من، این بار این گره مگشای


از این همه انزوا مردد شده ام

دیوانه رنگ زرد گنبد شده ام

امروز دلم حال کبوتر دارد

انگار که بیقرار مشهد شده ام

            خاک پای حرمت سرمه ی چشمان ما....*

یادمان باشد

اول نمــاز حســین، بعد عــزای حسین

اول شعــور حسـینـی، بعد شــور حسینی

محــرم و صفــر زمان بالیــدن است نه فقـط نــالیــدن

بســاطش آمــوزه است نه مــوزه

تمــرین خــوب نگـریســتن است نه فقــط خــوب گـریســتن

نمـاد شعــور مذهــب است نه فقـط شــور مذهــب


در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:

بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه …

اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد …

 

السلام علیک یا باب الحوائج ، یا قمر بنی هاشم

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

صلی الله علیک یا ابا عبدالله...

قصه ما به " ســــــــــــــــــر " رسید...

گاهی دلت نمی خواهد...؛

دیروز را بیاد بیاوری ؛

انگیزه ای برای فردا هم نداری...!!!

و حال هم که ...؛

گاهی فقط دلت می خواهد...؛

زانوهایت را تنگ در آغوش بگیری...؛

وگوشه ای از گوشه ترین گوشه ای که میشناسی ...؛

بنشینی و فقط نگاه کنی ...!!!

گاهی دلگیری...؛

شاید از خودت ...