از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

۷ مطلب با موضوع «دل آموز» ثبت شده است

یادمان باشد

اول نمــاز حســین، بعد عــزای حسین

اول شعــور حسـینـی، بعد شــور حسینی

محــرم و صفــر زمان بالیــدن است نه فقـط نــالیــدن

بســاطش آمــوزه است نه مــوزه

تمــرین خــوب نگـریســتن است نه فقــط خــوب گـریســتن

نمـاد شعــور مذهــب است نه فقـط شــور مذهــب

گویند یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری شد. عادت نجار این بود که موقع ترک کارگاه وسایل کارش را روی میز بگذارد.آن شب، نجار اره اش را روی میز گذاشته بود. همین طور که مار گشت می زد، بدنش به اره گیر کرد و کمی زخم شد. مار خیلی عصبانی شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت. این کار سبب خون ریزی دور دهانش شد و او که نمی فهمید چه اتفاقی افتاده، با خیال این که اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمیست تصمیم گرفت برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند. او بدنش را به دور اره پیچاند و هی فشار داد. صبح که نجار به کارگاه آمد، روی میز به جای اره، لاشه ماری بزرگ و زخم آلود را دید که فقط و فقط به خاطر بی فکری و خشم زیاد مرده بود.

پ.ن:
ما در لحظه خشم می خواهیم به دیگران صدمه بزنیم ولی بعد متوجه می شویم که به جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که خیلی دیر شده. در زندگی بیشتر لازم است که گذشت و چشم پوشی کنیم، از اتفاق ها، از آدم ها، از رفتارها، از گفتارها... و گذشت و چشم پوشی عاقلانه و به جا را به خودمان یاد بدهیم.

دوران عقد زمان مناسبی برای آشنایی زوجین با ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی همدیگر است، رفتارها، خواسته‌ها، اعتقادات و سبک زندگی افراد در این دوره تا حد زیادی مشخص می‌شود و می‌تواند راهنمای خوبی از آینده زندگی مشترک باشد.
برای اینکه دو جوان با یکدیگر ازدواج کنند، باید راه‌­های نرفته زیادی را طی کنند و یکی از مراحل گذراندان دوران عقد است.
دوران عقد دورانی بلندتر یا کوتاه‌تر از دوران نامزدی است. در دوران عقد زوجین با جاری شدن صیغه عقد به یکدیگر محرم می­‌شوند و نسبت به یکدیگر متعهد شده و باید به تعهدات یکدیگر عمل کنند..........ادامه مطلب

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟، جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم !

یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید...

مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود...

مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست یک روز فهمید مشتریانش بسیار کمتر شده اند . . .

مرد نشسته بود...

دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید به فکر فرو رفت...

باید کاری می کرد...

باید خودش را اصلاح می کرد...

ناگهان فکری به ذهنش رسید...

او می توانست بازیگر باشد:

از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد،

کلاس هایش را مرتب تشکیل می داد،

و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد!

او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد!

وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت، دستهایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس بالا می گفت: خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم !!!

سفارش های مشتریانش را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود...

حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده؛

مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده؛

و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند!!!

اما او دیگر با خودش «صادق» نیست.

او الان یک بازیگر است .

همانند بقیه مردم!!!


این اشتباهات نابودکننده زندگی مشترکند!

اینها رایج‌ترین اشتباهاتی هستند که افراد در رابطه با همسرشان مرتکب می‌شوند و با ارتکاب آنها پایه‌های زندگی مشترک را سست می‌کنند. این اشتباه‌ها را بشناسید و از آنها اجتناب کنید.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید                                                                                                                    

یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش می‌آید و می‌گوید، «عزیزم، این مقاله فوق‌العاده است. یک فعالیتی را توضیح می‌دهد که هر دوی ما می‌توانیم برای بهتر کردنواجمان آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟»

همسرش می‌گوید، «حتماً!»

زن توضیح می‌دهد، «این مقاله می‌گوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست جداگانه از چیزهایی درمورد همدیگر که دوست داریم تغییر دهیم تهیه کنیم. چیزهایی که اذیتمان می‌کنند، اشکالات کوچک و از این قبیل. و بعد فردای آن روز این لیست را به همدیگر بدهیم، موافقی؟»

شوهر لبخند زده می‌گوید، «موافقم!»

آن روز مرد کاغذی برداشته و در اتاق نشیمن نشست. زن به اتاق خواب رفت و همان کار را کرد.