از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

از دل

چو از دل برآید نشیند به دل

گاهی انسان عاشق می شود و آنجاست که بعضی چیز ها رنگی دیگر می گیرند...

چشم دل باز کن که جان بینی        آنچه نادیدنی است آن بینی

و همانا عشق دلها را نرم می کند به سان زلال آب...

و این عشق است که دل را بر زبان مسلط می سازد و کلمات...

و کلمات جاری می شوند از دل و برای دل...

برای هر دلی و چه خوبست...

و چه خوبست که این دل، دل دلدار باشد...

پ.ن :

- دل و دیده گر فنا شود چه باک      غرض اندر میان سلامت اوست