قصه، قصه دل است
جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۵۹ ب.ظ
کلا یک عده دور هم جمع شده ایم برای آزار و اذیت یکدیگر...
و مسروریم از این ازار و اذیت...
دلی که می شکنیم،
دلی که می لرزانیم،
و دلی که می سوزانیم...
به این نتیجه رسیده ام که هرچه می کشیم از دل است...
دلی که می سوزد،
دلی که می لرزد،
و دلی که حقش جز شکستن نیست...
نمی دانم از چه رو همگی منتظرند تا به حرفت بی توجه باشند،
بی توجه که نه؛
عکس ان عمل کنند...
تاراحت نستم از عمل به عکس؛
ناراحتم از عمل از روی علم...
ما زیاران چشم یــــاری داشتیم
خود غلط بود آنچـه می پنداشتیم
- جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۵۹ ب.ظ