رزق ما را ز ازل دست تو دادند حسین...
همه طایفه ام در صف کالای تو اند...!!!
پ.ن:
- دلگردی جای چیزایی هست که از دل دیگرانه ولی حرف دل ماست
- ۰ نظر
- ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۱۳
رزق ما را ز ازل دست تو دادند حسین...
همه طایفه ام در صف کالای تو اند...!!!
پ.ن:
- دلگردی جای چیزایی هست که از دل دیگرانه ولی حرف دل ماست
سهراب است دیگر،
می گویی لا اقل کامل بگو...
گفتی چشم ها را باید شست...
مگر نشنیدی که:
نگهداشتن زبان ، پادشاهى و رها کردن آن هلاکت و نابودى است...
و نخواندی که:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ...
.
.
باید این گونه می گفتی سهراب:
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید...
زبان را باید بست، جور دیگر باید گفت...
و ... .
پ.ن:
- مرنجان دلم را که این مرغ وحشی...زبامی که برخواست مشکل نشیند
- زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود...
دلم گرفته..... دوباره هوای تو رو داره... چشمای خیسم... واسه دیدنت بیقراره.....
پ.ن:
آقاجون .... منتظرم.....
پ.ن:
ღبخشش ، همان بوی مطبوعی است که گل بنفشه به پای لگد کننده اش نثار می کند !
ای کاش همه چیز به همین راحتی که می بینیم و می شنویم بود...
اونوقت یه ببخشید ساده آرامش رو دوباره بر می گردوند،
اونوقت یه کشتی طوفان زده دوباره رنگ ساحل رو می دید...
اما اینطور نیست؛
زندگیه دیگه...
چه کارش میشه کرد؟!
گاهی زمان لازمه تا دریای متلاطم آرام بگیره و...
حواسمون باشه همیشه همه چیز همونجوری که دوست داریم نیست...
این نباید یادمون بره.
پ.ن:
- امروز از اون روزاست که دوست دارم فراموش کنم اما... باید صبر کرد تا دل طوفان زده آروم بگیره... هرچی کمتر انگولک شه بهتره
حرف دل من را زدی...
حرفی که نمی دانستم چگونه بگویم:
خوش به حال انارها ،
دلتنگ که میشوند ،
میترکند ...
پ.ن:
- جانم بگیر، اما صحبت جانانه ام ببخش...